کد مطلب:12345 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:287

مقدمه مؤلف
من از همان روز ولادتم زندگی خود را با مصطفی گذرانده ام. آیات معجز او نخستین كلماتی بود كه همراه با روشنائی سپیده صبح گوش مرا نوازش می داد؛ آیاتی كه پدر پرهیزگارم در نماز شب، و در دعاها و نیایشهای خویش آنها را تلاوت میكرد.

سخنان گهربار مصطفی نیز كه با آیات قرآن هماهنگی و همگامی داشت غذای روح و جان من بود. پیش از آنكه من به دنیا چشم باز كنم خانواده ام با این سخنان شریف و این آیات كریم زندگی می كردند. و پیش از آنكه روزگار نوجوانیم پایان یابد راه و روش زندگی پیامبر كه بسی عطرآمیز بود مونس و همدم دنیای ما بشمار می آمد.

من از همان روزی كه گامهای خود را در راه زندگی آغاز می كردم ترانه های عارفانه و اشعاری كه در فضائل پیامبر سروده شده بود با وجدان و قلبم بسیار انس و الفت داشت، و احساسات مرا نشاط و صفا و نیرو می داد.

آری، من تمام روزهای زندگیم را با مصطفی می گذارندم، و آنچه را تاریخ از زندگی بانوان خانه پیامبر بیادگار گذاشته بود می خواندم، و آنها را مورد دقت و تحقیق قرار می دادم، بطوری كه نشانه های شخصیت مصطفی را در دوران كودكی او در سیمای مادرش، و بعنوان شوهری در چهره همسرانش و بعنوان پدر در راه و روش دخترانش بسیار روشن و تابناك می دیدم... و زندگی آن حضرت را در میان خانواده اش، آنجا كه بشریت با نبوت هماغوش گشته، و زمین با آسمان متصل شده بود پیش خود مجسم میكردم. و بعد از این مراحل هم، زندگی عملی و تحقیقی خود را باز همراه با مصطفی بعنوان رسول خدا گذراندم؛ از آن روز كه استادم «امین الخولی» مرا به افق بسیار وسیع زندگی آگاه و آشنا نمود؛ افقی كه در مطالعات قرآن خودم به آن توجه وعلاقه ای زیاد



[ صفحه 8]



داشتم، و او بود كه گامهای مرا در این راه دشوار هدایت كرد تا توانستم اسرار و حقایق معجز قرآن را روشن و آشكار سازم.

هنگامی كه خدای مهربان راه تحقیق را بر من هموار ساخت و مرا در این طریق یاری نمود نتیجه تحقیق و كوشش خود را در تفسیر توضیحی قرآن به روش علمی منظم، و تحقیق دیگر را به نام: «سخنی در باب انسان» به دفتر مطالعات اسلامی دادم. و پژوهشی را كه در باب: «اعجاز بیانی قرآن» بود و سالها بدان مشغول بودم بپایان رساندم.

من در تمام این كوششهای علمی نشاط و طراوت سرشاری را نسبت به همدمی با مصطفی (ع) در خود احساس می كردم بگونه ای كه در آن حالات خود را در محیطی نورانی و درخشان می یافتم. گوئی ابعاد مكان و زمان را طی كرده ام، و تا صحنه های حوادث بزرگ جهان كه دوره ای جدید با آن آغاز شده است پیش رفته ام، و با وجدان و اندیشه ام، همراه و همگام با مصطفی از مهد ولادتش تا غار حراء، و سپس تا محل اقامتش در مدینه منوره زندگی را بسر برده ام.

بدین سبب، من هیچ گاه نتوانستم خود را از این همدمی با پیامبر دور نگه دارم.

من هنگامی كه به نوشتن این جریانها و این همدمیها مشغول و همراه می شوم، گویی می كوشم زمان انس و الفتم را با آن طولانی تر كنم. لذا از دوستان اهل مطالعه خودم نیز دعوت می نمایم كه در این راه با من همكاری كنند، تا لذت من از آن دو چندان گردد.

اینك، آنچه را كه من از جریان این سیر و سفر با مصطفی به ملت خودم تقدیم می كنم نه تاریخ است و نه شرح زندگی، بلكه تصاویر و جلوه ها و دیدهایی است از حقایقی كه بر قلب و اندیشه من تجلی كرده و بر وجدان و ضمیرم سیطره و فرمانروائی یافته است. اوضاع و احوالی است، كه تفكر من با جاذبیتی بس دلنشین به آن پیوند خورده، و سخت به آن وابسته شده است، و گذشته ای زنده با حاضری محسوس، در آن تصاویر و دیده ها و تجلیات بیكدیگر مرتبط و متصل گشته است...

اما متأسفانه رؤیاهای زیبای دیروز صفا و شفافیت خود را به ما نشان نمی دهد مگر در انبوهی از سایه ها و ابهام امروز، و ما نسیم عطرآگین تاریخ را در همگامی با مصطفی استشمام نمی كنیم مگر بگونه عجین شده با نفسهای ساكنی كه در سینه ها مانده و راه بیرون آمدن را نمی یابد؛ نفسهای سرد و اندوهباری كه امت اسلام در مبارزه خود با دشمنان نور و علم و هدایت، و با سردمداران شیطان، عمر عزیز خود را سپری میكند.



[ صفحه 9]